JerJis آسمون واسم ببــ ـار،واسم ببار، بی کسی انگـــ ــار تمومــــــــــــــی نداره طفلی غنوده در بر من بیمار با گونه های سرخ تب آلوده
با گیسوان در هم آشفته تا نیمه شب ز درد نیاسوده هر دم میان پنجه من لرزد انگشتهای لاغر و تبدارش من ناله میکنم که خداوندا جانم بگیر و کم بده آزارش گاهی میان وحشت تنهایی پرسم ز خود که چیست سرانجامش اشکم به روی گونه فرو غلطد .....
ادامه مطلب ... |
||
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب
|
||
![]() |